بیا جانا دلیل شعر من شو
بیا مقرونِ زیبا چِهر من شو
دراین نوروز پیروزم تو هرروز
بیا و بلبل و سرو و چمن شو
بریدم از وطن دل را به اجبار
بیا عشقی مرا دور از وطن شو
ازاین بیشتر تو گمراهم مگردان
بیا آیه ی <> شو
دراین فضلابه های رنگ ونیرنگ
بیا خوشبوی من،مشک خُتن شو
من و شیدایی و جنون و آتش
بیا عضوی میان اَنجمن شو
مرا شوقِ به دیدارت دهد ذوق
بیا لطفی نما و همچو من شو
چه سست است بی تواین چینه قلبم
بیا بین دژان ارگی کُهن شو
غزل بی شمس معنایی ندارد
بیا شیرین ترین حرف وسخن شو
مرا برشمس وشیرین چه نیازاست؟
بیا ای مه ، برایم هر دو تَن شو
<<عمارسلیمانی>>